عالیم او را به کنار پنجره برد و پرسید: چه می بینی؟
گفت: آدم هایی که می آیند و می روند و گدای کوری که در کوچه صدقه می گیرد
بعد آینه بزرگی به او نشان داد و باز پرسید: در آینه بیبین و بعد بگو چه می بینی؟
گفت: خودم را می بینم ! ادامه مطلب...
به چه کسی اعتماد دارید؟
روزی امام علی(ع) و سپاهیانش سوار بر اسپ ها آهنگ حرکت به سوی جنگ داشت. نا گهان یکی از سران اصحاب رسید و مردی را همراه خود آورد و گفت: "یا امیرالمؤمنین این مرد"ستاره شناس" است و مطلبی دارد میخواهد بگوید."
ستاره شناس: "یا امیرالمؤمنین در این ساعت حرکت نکنید، اندکی صبر کنید بگذارید حد اقل دو یا سه ساعت از روز بگذرد، آنگاه حرکت کنید."
_"چرا؟"
_چون اوضاع کواکب نشان میدهد که هر که در این ساعت حرکت کند از دشمن شکست خواهد خورد و زیان سختی بر او وارد خواهد شد، ولی اگر در آن ساعت که من میگویم حرکت کنید، پیروز خواهید شد و به مصود خواهید رسید.
حضرت علی(ع) از مرد ستاره شناس سوال کرد: "این اسب من آبستن است، آیا متوانی بگوئی که کره اش نر است یا ماده؟"
_"اگر بنشینم حساب کنم میتوانم."
_"دروغ میگوئی ای مرد، نمی توانی، قرآن میگوید: هیچ کس جزء خدا از نهان آگاه نیست. آن خدا است که میداند چه در رحم آفریده است."
محمد رسول خدا چنین ادعائی که تو میکنی نکرد. آیا تو ادعا داری که بر همه جریانات عالم آگاهی و می فهمی در چه ساعت خیر و در چه ساعت شر می رسد. پس اگر کسی به تو و این علم تو اعتماد کند به خداوند(ج) نیازی ندارد.
حضرت بعد به مردم خطاب کرد و فرمود: مبادا دنبال این حرف ها بروید، اینها منجر به کهانت و ادعای غیب گویی میشود.
آنگاه به ستاره شناس گفت ما مخالف نظریات تو هستیم و ما فقد به خدای خود اعتماد دارم و بس.
حرکت کرد و به طرف دشمن رفت، و بعد از چند لحظه پیروزی به نفع علی(ع) شد.
جالب اینجا است که مرد ستاره شناس از افراد دشمن بود که میخواست نیرنگ جلوی سپاهیان علی را بگیرد تا دشمن از پشت حمله کند.
نتیجه اخلاقی داستان:
همواره مواظب دشمن باشید دشمن امکان دارد در چهره دوست در کنار شما باشد. با حیله و نیرنگ شما را مغلوب سازد.
احساس شکست!
روزی دانشمندى آزمایش جالبى انجام داد. او یک صندوقچه ساخت و با قرار دادن یک دیوار شیشهاى در وسط صندوقچه آن را به دو بخش تقسیم کرد.
در یک بخش، ماهى بزرگى قرار داد و در بخش دیگر ماهى کوچکى که غذاى مورد علاقه ماهى بزرگتر بود..
ماهى کوچک، تنها غذاى ماهى بزرگ بود و دانشمند به او غذاى دیگرى نمىداد. ادامه مطلب...
آیا نیت پاک انسان را کمک میکند؟
مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در مسجید بخواند. لباس پوشید و راهی مسجید شد.
در راه مسجد، مرد به زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.
مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه مسجد و در همان نقطه مجدداً به زمین خورد! ادامه مطلب...